محمدمهدی جانمحمدمهدی جان، تا این لحظه: 17 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

نفس مامان مریم

چای توی هوای سردوبارونی پاییزیی

سلام نفس مامان مریم خوبی ببخشید دیر اومدم بخاطرمشکلات آغازسال تحصیلی دانشگاه وشروع وام دانشجویی دردسر مامان چندبرابرمیشه نفس مامان مریم امروز 23/07/1392ساعت 12/30شبه شماوبابائی توخواب نازی مامان بیدارم امروز بعدازاداره من وبابائی  کلاس زبان تخصصی داشتیم رفتم دانشگاه باران تندی می اومد ازطرفی خوشحال می شدم کلاس تشکیل نشه چون زود می اومدم خونه ازطرفی دلم برام می سوخت چون توی این باران رفته بودم زیر آلااچیق ایستادم بارون رونگاه می کردم برات زنگ زدم دیدم باذوق فراوان تعریف ازچای دم کردن وهوس کردن صحبت می کردی دلم نیومد دعوات کنم ولی خیلی دلم شورمی زدفقط گفتم مواظب خودت باشی سریع تلفن وقطع کردم به خاله راحله زنگ زدم وگفتم توروخداهرموقع یه زن...
17 آذر 1392
1